در این قسمت از معرفی شخصیتهای کتابهای کمیک به سراغ یکی از بزرگترین دشمنان فلش که بر صفر مطلق تسلط کامل دارد، یعنی لئونارد اسنارت یا همان کاپیتان کلد برویم.
لئونارد اسنارت یا همان کاپیتان کلد یک آنتی هیرو یا ضد قهرمان محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. کاپیتان کلد رهبر گروه روگها است؛ یک سازمان سست و بیقاعده جنایتکارانه. او همچنین برادر بزرگتر «گلدن گلایدر» هم به حساب میآید. او دشمن بزرگ ابرقهرمانهای زیادی مانند فلش است. او در گذشته بهعنوان یکی از دشمنان اصلی بری آلن و همچنین دشمن و متحد گاه و بیگاه والی وست به حساب میآید. علاوهبر این، او یکی از قاتلان بارت آلن محسوب میشود که که فوقالعاده از کردهی خود پشیمان است.
کاپیتان کلد هم درست مانند تعداد زیادی از شخصیتهای دیگر دنیای دی سی کامیکس، در سال ۲۰۱۱ و مجموعه ریبوتی The New 52 دستخوش تغییرات شد. او در این مجموعه تبدیل به یک شخصیت شرور شد و گروه مجرمانه او همچنان باپرجا بود. اعضای گروه روگها با یک چارچوب اخلاقی و خط قرمزهایی فعالیت میکردند و قانونی داشتند که اصلا نباید کسی را به قتل برسانند. به همین ترتیب اعضای این گروه، بهخصوص خود کاپیتان کلد برخی اوقات بهعنوان یک قهرمان تلقی میشود. سایت محبوب آی جی ان در لیستی که از ۱۰۰ شخصیت شرور تاریخ کتابهای کمیک ترتیب داده بود، کاپیتان کلد را در رتبه ۲۷ قرار داد.
لئونارد اسنارت فرزند بزرگ یک پدر سوءاستفادهگر و بدزبان بود. مادر آنها خیلی زود اعضای خانواده خود را ترک کرد و از آنجا رفت. به همین ترتیب، لئونارد در یک محله فقرنشین که خارج از شهر سنترال سیتی قرار داشت، بزرگ و تربیت شد. زمانیکه لئونارد دوران کودکی خود را میگذراند، تنها نفوذ و تاثیر خوبی که در زندگیاش وجود داشت، پدر بزرگش بود؛ پدر بزرگی که کار او تحویل یخ و بستنی بود و شغل او هم باعث شد تا لئونارد تا حد زیادی با یخها ارتباط داشته باشد. او حتی از همین ارتباط حس خوبی هم دریافت میکرد و عاشق یخها بود. در همین حین، پدر لئونارد رفتار سرد و بسیار بدی با او داشت. لازم به ذکر است زمانیکه لئونارد در سن ۱۲ سالگی پدر بزرگ خود را از دست داد، پدرش رفتار بسیار بدتری نسبت به قبل با او داشت.
به همین ترتیب تمام این مشکلات دست به دست هم دادند تا او در سن جوانی، از خانه و خانواده خود فرار کند. او با فرار خود، خواهرش یعنی لیزا را با پدرشان تنها گذاشت زیرا نمیخواست که خواهر خود را قاطی کارهای مجرمانه و خطرناک خود بکند. او در طی اولین مأموریت و کار خود، توسط فلش دستگیر شد. زمانیکه لئونارد در زندان بود، از وجود یک موتور سرما خبردار شد و به سراغ آن رفت و آن را ربود. همین ماجرا باعث شد تا او و فلش باری دیگر و البته با چالش بیشتری مقابل یکدیگر قرار بگیرند.
القاب و اسامی مستعار: سیتیزن کلد، کید کلد، لن اسنارت، لئونارد اسنارت، لئوناردز وینترز، مردی که بر صفر مطلق تسلط دارد و غیره.
تیمها: آیس پک، لیگ اینجاستیس، لیگ عدالت آمریکا، افسانهها، لژیون دووم، لکس کورپ، روگها، انجمن مخفی ابرشرورها و جوخه انتحاری.
متحدان: ابرا کادابرا، بیزارو، بلک ادم، بلک مانتا، کاپیتان بومرنگ، چارلز، کاپر هد، داروین الایاس، دکتر الکمی، المنت وومن، گیتوی کینگ، گلدن گلایدر، هیت ویو، جفرسون جکسون، لکس لوثر، میرر مستر، اوون مرسر، پاول گمبی، پاید پایپر، رینبو ریدر، رپلیکنت، سینسترو، تاپ، تریکستر، ودر ویزارد، قناری سفید، ویزارد و غیره.
دشمنان: ابرا کادابرا، الکساندر پترو، امیزو، بری آلن، بارت آلن، بتمن، بلک والکن، کندی من، چیل، چیل بلین، داروین الایاس، دث استورم، دیک گریسون، فایر استورم، گوریلا گراد، هیت ویو، هاینا، آیس، آیریس وست آلن، جو وست، کید دویل، کیلر فراست، لیبرا، مارشن من هانتر، میرر من، مستر مجیک، مولتی پلکس، پلاستیک و غیره.
شخصیت کاپیتان کلد توسط جان بروم و کارماین اینفانتینو خلق شده است. این کاراکتر برای اولینبار در قسمت ۸ سری کتاب کمیک Showcase که در ماه ژوئن سال ۱۹۵۷ منتشر شده بود، ظاهر شد. او تا به امروز در ۷۲۸ کتاب کمیک حضور داشته که تنها در قسمت ۰ سری کتاب کمیک The New 52: Futures End جان خود را از دست داده است.
-
دوران نقرهای:
این دوران، زمانی بود که کاپیتان کلد برای اولینبار معرفی شد و همچنین در طی این برهه زمانی، هیچ تغییراتی در او به وجود نیامد و بهطور کامل به همان شکل اولیه باقی ماند.
-
دوران مدرن:
اوایل دوران مدرن، کاپیتان کلد اصلاح شد. دلیل این اتفاق مهم ابتدا اینگونه عنوان شد که بعد از مرگ فلش، کاپیتان کلد دچار یکنواختی و خستگی شده بود و قصد داشت که تغییری در روند زندگی خود به وجود بیاورد. اما بعد از گذشت چند سال این ماجرا تغییر کرد و اعلام شد که این اتفاقات همه زیر سر شخصیتی به نام «تاپ» بوده است.
-
New 52:
بعد از ماجراهای رویداد فلش پوینت، کاپیتان کلد دستخوش تغییرات شد. او در این برهه بهعنوان یک مرد جوان دقیقا با همان داستان گذشته و منشاء سابق به تصویر کشیده شد. بااینحال، تفاوتی که این بار به وجود آمد، این بود که خواهر او به گروه روگها ملحق نشده بود. او برای مدت کوتاه و مختصری قدرتی را به دست آورد که میتوانست یخ و سرما را به نفع خودش دستکاری کند. اما خیلی زود این قدرت بهخصوص را هم از دست داد.
-
فلش:
کاپیتان کلد در طی خط داستانیهای مختلف، بارها و بارها مقابل فلش قرار گرفت و با او مبارزه کرد. اغلب اوقات هم به خاطر تیم روگها و همکاریای که با آنها داشت، این مبارزهها به وجود میآمد. همانطور که بالاتر هم گفته شد، گروه روگها، گروهی است که خود کاپیتان کلد خلق کرده است. او همچنین در طی انجمن مخفی ابرشرورها هم نقش بسیار مهمی داشت. برای مدت کوتاه و مختصری، او و خواهرش اصلاح شدند و یک عملیات شکار جایزهدار را به راه انداختند اما درنهایت خود کاپیتان کلد بعد از گذشت مدتی دوباره به همان زندگی جنایتکارانه خود بازگشت.
-
رهایی دنیای زیرزمینی:
در این برهه زمانی، همتیمی سابق کاپیتان کلد یعنی ابرا کادابرا به سراغ او و چند تن دیگر از اعضای تیم روگها رفت و به آنها شانسی را ارائه داد تا بتوانند تبدیل به شرورهای واقعی شوند. براساس این پیشنهاد، او قرار بود که روح خود را به «نرون» بفروشد اما درنهایت همه چیز آنطور که باید و شاید پیش نرفت. زیرا نرون برای اینکه روند ورود خود به سیاره زمین را آسان کند، به کاپیتان کلد خیانت کرد و او را به قتل برساند. به همین ترتیب، روح او به هل یا همان جهنم فرستاده شد اما بدن او بهعنوان یک ماشین کشتار بسیار قدرتمند و بدون روح، به سیاره زمین بازگشت. بااینحال، بعد از گذشت مدتی و زمانیکه نرون شکست خورد، روح او از جهنم بیرون آورده شد و درنهایت هم به بدنش بازگشت.
-
Crossfire:
بعد از اینکه چند تن از اعضای گروه روگها اصلاح شدند و مسیرشان را جدا کردند، تیم بهطور کلی از هم پاشیده شد. بعد از این اتفاقات، شخصیت شروری به نام «بلک اسمیت» این گروه شرورانه را دوباره تشکیل داد و سر پا کرد. در این برهه زمانی، کسی اصلا از کاپیتان کلد نخواست تا به این گروه بپیوندد. به همین ترتیب، کلد از اینکه فرد دیگری کنترل تیم مخصوص به خودش را در دست گرفته بود و حتی از او نخواست تا به این گروه بپیوندد، بسیار عصبانی شده بود. از همین رو تصمیم گرفت تا مدام در کار آنها خرابکاری کند و تمام تلاشهای آنها از بین ببرد. او از روی عصبانیت زیاد به دو نفر یعنی «فرد چایر» و «جرد موریلو» کمک کرد تا سایبورگ و همچنین دیگر گروگانهایی را که در دنیای آینده گیر افتاده بودند، نجات دهند. بعد از این این ماجراها، او به میرر مستر، Weather Wizard و همچنین تریکستر کمک کرد تا از دست فلش فرار کنند. به همین ترتیب، زمانیکه کاپیتان کلد تمام این کارها را انجام داد، توانست دوباره به گروه روگها بپیوندد و تیم مخصوص را دوباره شکل دهد.
-
بحران هویت:
در این برهه زمانی و درست زمانیکه کاپیتان کلد به همراه دیگر اعضای گروه روگها مشغول سرقت از یک بانک بودند، خبر مرگ و به قتل رسیدن «سو دیبنی» منتشر شد. همین اتفاق باعث شد تا کلد بعد از شنیدن این خبر، عملیات مجرمانه خود را متوقف کند. او بلافاصله این صحنه را ترک کرد و از میرر مستر خواست تا یک سری گل برای رالف دیبنی بفرستد و مرگ همسرش را تسلیت بگوید. علاوهبر مرگ سو دیبنی، کاپیتان بومرنگ هم در همین برهه زمانی جان خود را از دست داد. به همین دلیل اسنارت، پسر بومرنگ یعنی «اوون مرسر» را زیر بال و پر خود گرفت زیرا تصور میکرد که آنها ارتباطی فامیلی دارند.
-
Rogue War:
کاپیتان کلد تصمیم گرفت تا باری دیگر برای تشکیل دادن دوبارهی تیم خود، تلاش کند. او همچنین در تلاش بود تا در این دوباره، اتحاد و ارتباط خوبی را با شرورهای قدرتمند دیگری مانند گوریلا گراد تشکیل دهد. این اتفاقات باعث شد تا توجه نیروهای سازمان FBI و همچنین اعضای سابق گروه روگها که دیگر اصلاح شده بودند، به فعالیتهای اسنارت جلب شود. به همین ترتیب مدت زیادی طول نکشید که او و دیگر اعضای تیمش، مورد حمله اعضای سابق گروه روگها قرار گرفتند؛ نبردی که خیلی زود، در سطح گسترش یافت و مدت زیادی هم ادامه داشت. او در این دوران با هیت ویو مبارزه کرد و نبرد کوتاه و مختصری هم با فلش داشت.
بااینحال، زمانیکه شخصیت تاپ خودش را آشکار کرد و نشان داد که نفوذ بسیار زیادی در تغییر دادن روگها و قرار آنها مقابل یکدیگر داشته است، کلد عصبانی شد و سلاح قدرتمند خود او را منجمد و خیلی زود هم او را تکه تکه کرد. بعد از گذشت مدتی، کاپیتان کلد به مبارزه با نسخه جدید گروه روگها که به خود شخصیت تاپ اختصاص داشت، پرداخت. اما درست زمانیکه فلش به خاطر حضور پروفسور زووم و «هانتر زولومن» و همچنین مبارزه با آنها، حواسش پرت شده بود، کاپیتان کلد به همراه دیگر اعضای گروهش از آنجا فرار کردند. او تصمیم گرفت که خودش به همراه دیگر اعضای گروه باید به انجمن مخفی لکس لوثر بپیوندند.
-
Full Throttle:
در این دوران Inertia به سراغ کاپیتان کلد و دیگر اعضای گروهش رفت و آنها را دعوت کرد تا در عملی کردن یک نقشه بزرگ و جذاب، به او بپیوندند. براساس نقشهای که Inertia ترتیب داده بود، آنها میتوانستند زمان را متوقف کنند و در طی آن مدت، تمام دنیا را غارت کنند. بااینحال، همه چیز آنطور که باید و شاید پیش نرفت. دستگاه طراحی شده توسط Inertia در اصل بهجای اینکه جهان و زمان را متوقف کند، قدرتهای ابرانسانی بارت آلن را ربوده بود. او و دیگر اعضای گروه توانستند بارت آلن را شکست دهند. بااینحال، زمانیکه آنها آلن را شکست دادند و ماسک او را برداشتند، به ارتباط بین او و Inertia پی بردند. از همین رو متوجه شدند که در تمام این مدت، مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. زمانیکه آلن تلاش کرد تا دوباره قدرتهای سرعتی خود را به دست بیاورد، کاپیتان کلد و چند تن دیگر از اعضای گروه به سمت او تیراندازی کردند و درنهایت او را به قتل رساندند.
-
Salvation Run:
در این برهه زمانی، کاپیتان کلد و اعضای گروه روگها، اولین شرورهایی بودند که به زندانی که در سیاره Salvation قرار داشت، فرستاده شدند. دو هفته بعد از رسیدن آنها به این سیاره، زمانیکه کم کم دیگر شرورها هم پایشان به آنجا باز شد، لئونارد اسنارت تصمیم گرفت تا در جبهه لکس لوثر قرار بگیرد. به همین ترتیب، او توانست ازطریق دستگاه تله پورت کننده لوثر، از آن سیاره فرار کند.
-
بحران نهایی:
در خط داستانی مینی سری سال ۲۰۰۸ دی سی کامیکس یعنی Final Crisis: Rogues’ Revenge، کاپیتان کلد و دیگر اعضای گروه روگها برای مدت کوتاه و مختصری به انجمن مخفی ابرشروران لیبرا پیوستند. بااینحال، مدت زیادی طول نکشید که درست در طی همین خط داستانی کاپیتان کلد به همراه دیگر اعضای گروه، پیشنهاد لیبرا را رد کردند و ترجیح دادند تا از میدان مبارزه و بازیهای انجمن مخفی ابرشروران دور باشند. پیش از اینکه آنها بتوانند خودشان را بازنشسته کنند، متوجه شدند که Inertia موفق به فرار کردن شده است. او تصمیم داشت که دوباره به میدان مبارزه بازگردد و این بار برای اینکه مورد سوءاستفاده قرار گرفته شده بود، انتقام خود را بگیرد. از طرف دیگر هم لیبرا نسخه جدیدی از گروه روگها را تشکیل داده بود و قصد داشت تا این گروه جدید را جایگزین نسخه قبلی کند. به همین دلیل کلد و دیگر اعضای گروه، توسط این تیم جدید به چالش کشیده شدند.
به همین ترتیب اعضای این گروه جدید به سراغ پدر لئونارد اسنارت رفتند، او را ربودند و به روشهای مختلف اعضای گروه قبلی را به چالش کشیدند. اما درنهایت شکست خوردند و جان خود را از دست دادند. بعد از این اتفاق، کلد به سراغ پدرش رفت و درباره آزار و اذیتهایی که در دوران بچگی از طرف او دیده بود، صحبت کرد. او حتی صحبت از سرنوشت خواهرش را هم به میان آورد. بعد از اینکه پدر خانواده به لئونارد و مادرش توهین کرد و لقب ضعیف را به آنها داد، کلد بهشدت عصبانی شد و پدرش را مورد ضرب و شتم قرار داد. اما هر کاری کرد، نتوانست او را به قتل برساند. به همین دلیل از هیت ویو خواست تا این کار را برایش انجام دهد. با وجود دخالت زووم و لیبرا در کارهای اعضای گروه روگها، آنها باز هم با Inertia برخورد کردند و او را به قتل رساندند.
لیبرا بعد از تمام این ماجراها، آشکار کرد که او به تیم روگها نیاز دارد. زیرا ظاهرا بری آلن از مرگ بازگشته بود و فلشها دیگر تهدید بالقوه و بسیار خطرناکی برای او و دارک ساید به حساب میآمدند. کاپیتان کلد با اینکه از شنیدن خبر بسیار مهم زنده بودن آلن شوکه شده بود، اما باز هم پیشنهاد لیبرا را مبنی بر پیوستن به تیم او، نپذیرفت. کلد و دیگر اعضای گروهش، زمانیکه دوباره به یکدیگر پیوستند، تصمیم گرفتند که خود را بازنشسته نکنند و ادعا داشتند که این بازی دوباره شروع شده است. در قسمت ۷ سری کتاب کمیک Final Crisis، یک نفر که شباهت بسیار زیادی به کاپیتان کلد داشت و یکی از اعضای گروه «جاستیفایر» هم محسوب میشد، ظاهر شد. او در این خط داستانی به همراه دیگر اعضای گروه جاستیفایر با گروه Female Furies مبارزه میکردند؛ آن هم، همانطور که آشکار شده بود، تحت نفوذ و کنترل لکس لوثر.
-
تاریکترین شب:
در طی خط داستانی تاریکترین شب، او اعضای گروه روگها را هدایت کرد تا مقابل اعضای مرده و سابق گروه قرار بگیرند و مبارزه کنند؛ اعضایی که به طرف زندان Iron Heights حمله کرده بودند. کاپیتان کلد در طی این مدت با گلدن گلایدر که تبدیل به یک بلک لنترن شده بود، برخورد کرد. گلدن گلایدر در تلاش بود تا از عشقی که کاپیتان کلد نسبت به خواهرش داشت، استفاده کند و او را شکست دهد. بااینحال نتوانست موفق باشد زیرا اسنارت بر عشق و علاقه زیاد خود به خواهرش غلبه کرد و نسخه بلک لنترنی او را منجمد کرد. او همچنین بعد از گذشت مدت کوتاهی توانست تمام زامبیهای دیگر را منجمد کند. او همچنین زمانیکه بدن زنده و کنونی زووم را منجمد کرد، اصلا متوجه نشد و نمیدانست که در اصل، فلش را از دست نسخه بلک لنترنی پروفسور زووم نجات داده است. جالب است بدانید که اوون مرسر، در تمام این مدت زنان و کودکان را به پدرش میداده تا او از این افراد تغذیه کند. زمانیکه کاپیتان کلد از این موضوع باخبر شد، از روی عصبانیت بسیار زیاد، اوون را به درون چالهای پرتاب کرد که نسخه بلک لنترنی کاپیتان بومرنگ در آن قرار داشت.
-
مرگ بیهوده اعضای گروه روگها:
در این دوران کاپیتان بومرنگ که اخیرا احیا شده بود، در زندان قرار داشت. به همین ترتیب کاپیتان کلد به ملاقات او رفت و به او دستور داد که اگر میخواهد دوباره به تیم روگها بپیوندد، باید خودش بهتنهایی از آن زندان فرار کند، بدون اینکه توقع کمکی از کسی داشته باشد. زمانیکه اعضای گروه Renegades از آینده به زمان حال آمدند، کلد و اعضای گروه روگها برای مدت کوتاه و مختصری با آنها مبارزه کردند. آنها در طی این مدت با فلش هم مبارزه کردند. بااینحال، آنها زمانیکه فلش را در معرض یک سم قرار دادند و او را آلوده کردند، تصمیم گرفتند که خیلی زود عقب نشینی کنند و از آنجا بروند.
-
Gorilla Warfare:
کلد که همچنان رهبری گروه روگها را برعهده داشت، از آنها خواست تا از یک ضبط کننده ژنومی استفاده کنند که قدرتهایی را به آنها اعطا میکرد. بااینحال، همه چیز آنطور که باید و شاید پیش رفت و پروسه برعکس عمل کرد. به همین ترتیب برای مدتی زندگی او و دیگر اعضای گروه روگها از هم جدا شد. زمانیکه گوریلا گراد و ارتش او به آنجا حمله کردند، کلد و اعضای گروه روگها به نیروهایی پیوستند که مقابل این گوریلهای وحشی قرار گرفته بودند و به مبارزه با آنها پرداختند. او در طی این مبارزه، یک سازه بسیار بزرگ یخی ایجاد کرد. به محض اینکه ساخت این سازه به پایان رسید، میرر مستر و گلایدر توانستند گروگانها را نجات دهند و به یک محل امن در دنیای آینهای ببرند. بعد از تمام این ماجراها، آنها بعد از اینکه حسابی از این گروگانها دزدی کردند، آنها را از دنیای آینهای بیرون آوردند و آزاد کردند.
-
Forever Evil:
در این برهه زمانی، کاپیتان کلد و همچنین دیگر اعضای گروه جنایتکارانهی او دعوت شدند تا به انجمن مخفی سندیکای مجرمانه بپیوندند. اما بعد از اینکه از حجم خرابی و ویرانیای که برای شهر سنترال سیتی به وجود آمده بود، خبردار شد، اصلا قبول نکرد که به جمع اعضای این گروه بپیوندد. به همین ترتیب، او دوباره رهبری گروه خود را در دست گرفت تا به سراغ گلایدر بروند و از او محافظت کنند اما او و همچنین دیگر اعضای روگها در بیمارستانی که گلایدر بستری بود، توسط دث استورم و پاور رینگ مورد حمله قرار گرفتند. دث استورم قدرتهای خود را از درون او استخراج میکرد و میگرفت.
بعد از گذشت مدتی کاپیتان کلد و دیگر اعضای گروه موفق شدند تا از آنجا فرار کنند اما طولی نکشید که از دیگر اعضای تیم جدا شد؛ آن هم زمانیکه پاور رینگ پنجرهای را که آنها برای فرار استفاده کرده بودند، منفجر کرد. او به لکس لوثر و چند شخصیت شرور دیگر پیوست که آنها هم همانند اسنارت با قوانینی که سندیکای مجرمانه در نظر گرفته بود، مشکل داشتند و در مقابل آن مقاومت میکردند. مدت زیادی طول نکشید که کاپیتان کلد به همراه دیگر اعضای گروه به واچ تاور نفوذ کرد و پای «جانی کوییک» را بهطور کامل از بین برد.
-
لیگ عدالت:
بعد از اینکه سندیکا بهطور کامل با شکست روبهرو شد، کاپیتان کلد لقب یک قهرمان را گرفت و دیگر همانند قهرمانها با او برخورد میشد. در همین برهه زمانی، او توانست به کمک لکس لوثر، تمام گناهان و جرم و جنایتهایی را که مرتکب شده بود، بهطور کامل توسط دولت از پروندهاش پاک کند. بعد از این ماجراها، لوثر از او دعوت کرد تا تبدیل به رئیس بخش امنیتی شرکت لوثر بشود. او بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت و تلاش کرد تا از لوثر دربرابر تهدیدهای مختلف و زیادی که در زندگیاش رخ میدهد، از او دفاع کند. بعد از ماجراهای بسیار خطرناک شیوع ویروس مخصوص امیزو، کاپیتان کلد یکی از معدود افرادی بود که این ویروس هیچ تاثیری روی او نگذاشت و عفونی نشد. به همین ترتیب توانست جان لکس لوثر را دربرابر یک ماجرای قتل که توسط «بولت» طرحریزی شده بود، نجات دهد. او همچنین فلش را که دیگر به این ویروس آلوده شده بود، منجمد کرد. علاوهبر این، به دیگر افرادی هم که به این ویروس آلوده شده بودند، با سلاح سرمایی خود کمک کرد تا دوباره به همان وضعیت قبلی خود بازگردد و پاک شوند.
-
تولد دوباره دی سی:
در مجموعه تولد دوباره دی سی کامیکس، لئونارد اسنارت و همچنین دیگر اعضای تیمش، برای اولینبار بهصورت کوتاه و مختصر در خط داستانیها حضور پیدا کردند. خط داستانی قسمت سوم سری کتاب کمیک The Flash بهگونهای آغاز میشود که آنها با آشفتگی زیاد مشغول تماشای یک گزارش خبری بودند؛ گزارشی که درباره اسپیدسترهایی بود که بهتازگی به وجود آمده بودند و سر سطح شهر ظاهر میشدند و به فعالیت میپرداختند. به همین ترتیب، اسنارت با دیدن این گزارشها به این نتیجه رسید که بهتر است خودش و اعضای گروه روگها، هرچه زودتر برای مدت نامشخصی شهر سنترال سیتی را ترک کنند. در همین حضور کوتاه، از لحاظ ظاهری و بصری به نظر میرسید که اعضای گروه روگها همچنان با همان مشخصاتی که در مجموعه New 52 داشتند، ظاهر شدهاند. بااینحال، بعد از گذشت مدتی، زمانیکه اسنارت در یکی از فلش بکها و خاطرات فلش حضور پیدا کرد، مشخص شد که او در این مجموعه ظاهر بسیار قدیمیتری دارد.
اسنارت و همچنین دیگر اعضای گروه روگها، اولین حضور طولانی و کامل خود را در قسمت ۱۵ همین مجموعه کتاب کمیک به دست آوردند. آنها در این خط داستانی در تلاش بودند تا یک مجسمه طلایی و ارزشمند را که از خدایی به نام مرکوری ساخته شده بود و در جزیره کوچکی به نام کورتو مالتیز قرار داشت، بدزدند. اما در همین لحظه فلش خود را به آنجا رساند و آنها را متوقف کرد. بااینحال خیلی زود مشخص شد که این ماجرا درواقع زیر سر میرر مستر بوده تا با این سازههای ساختگی حواس فلش را پرت کند. در جای دیگر قرار بود که اعضای گروه روگها به سنترال سیتی بروند و یک جنایت بزرگ را مرتکب شوند. به همین ترتیب، کاپیتان کلد توانست چیزی را که در طی مدت غیبتش از شهر مشغول ساختن آن بود، نشان دهد؛ یک «اسلحه یخی سیاه». ظاهرا او برای ساخت چنین سلاحی، اسلحه یخی و معمولی خود را با سلاحهای گروه تروریستی به نام بلک هول که به نیروی سرعت منفی تعلق داشت، ساخته بود.
بعد از یک نبرد، گلدن گلایدر یک فرصت بسیار مناسب برای کشتن فلش به دست آورده بود اما دیگر اعضای گروه روگها توانستند با صحبت کردن و نفوذی که روی او داشتند، او را از انجام این کار منصرف کنند. با اینکه اعضای این گروه جان فلش را نجات دادند، اما او به محض به دست آوردن نیروی خود، توانست اسنارت و دیگر اعضای گروهش را شکست دهد؛ آن هم بدون اینکه آنها را به قتل برساند. در پایان خط داستانی قسمت ۱۷ همین سری کتاب کمیک، اسنارت نشان داد که کاملا آمادگی این را دارد که کنترل زندان Iron Heights را در دست بگیرد و شرورهای آماتور دیگری مانند «پیپر کات» را کنار بزند. در مجموعه Doomsday Clock که دنباله سری کتاب کمیک Watchmen محسوب میشود، کاپیتان کلد به همراه دیگر اعضای گروه روگها جزو همان شرورهایی بودند که در ملاقات زیرزمینیای که توسط ریدلر ترتیب داده شده بود، شرکت کردند. آنها در این جلسه درباره Superman Theory صحبت کردند.
درست همانند دیگر اعضای گروه روگها و همچنین گالری شروران فلش، لئونارد اسنارت هم هیچ قدرت ابرانسانی ذاتی از همان ابتدا در وجودش نداشت. در عوض، او در بیشتر مواقع به سلاحهای یخی و همچنین غریزه و حسهای مختلف خود اعتماد میکرد. در طی این چند سالی که این شخصیت خلق شده است و فعالیت میکند، هم خودش بارها دستخوش تغییرات شده است و هم مدام سلاحهای خود را تغییر و ارتقاء میدهد. همین کار به او کمک میکند تا بتواند به وسیله این سلاح مخصوص خود، تاثیرات مختلفی را روی افراد مقابلش بگذارد. این سلاح قابلیتهای مختلفی دارد، مانند:
- پرتوی سرمایی که با هر چیزی که برخورد کند، بلافاصله و بدون هیچگونه معطلیای آن را منجمد میکند.
- ایجاد یک میدان سرد که مردم و اشیاء مختلف زمانیکه درون آن قرار میگیرند، به معنای واقعی کلمه دقیقا در همان نقطه متوقف میشوند. کاپیتان کلد از این توانایی استفاده میکند تا سرعت حرکت و فعالیتهای فلش را تا حد زیادی کاهش دهد.
- غرق کردن دشمنان خود در یک پرتوی بزرگی یخی. این قابلیت به این منظور طراحی شده تا پوست فرد مورد نظر منجمد شود. البته این قابلیت به این شکل است که هدف همچنان هوشیار باقی میماند و هر دردی را حس میکند. اسنارت از این قابلیت استفاده کرد تا فردی به نام «چیل بلین» را به قتل برساند؛ کسی که خواهر کلد را به قتل رسانده بود تا بلکه به این طریق، تا جایی که میتواند، او را آزار دهد.
- ایجاد یک میدان لغزنده یخی برای اینکه سرعت فلش را تا حد زیادی کاهش دهد.
- تشکیل استالاگمیت یا همان چکیده سنگهای تیز روی زمین تا به این طریق دشمنان خود را نابود کند. او بعد از اینکه لایههای بیرونی پوست چیل بلین را منجمد کرد، این قابلیت را به کار گرفت تا بلکه بتواند بیشترین درد ممکن را به او وارد کند.
لئونارد اسنارت از همان ابتدا رهبری گروه روگها را در دست داشت و اصلا اجازه نمیداد که کسی جایگزینش در این تیم بشود
- یک نارنجک یخی. گفته شده که این نارنجک میتواند هر مکانی را تبدیل به کوه یخی کند. اسنارت از این نارنجک زمانی استفاده میکند که میخواهد همه چیز را در یک شعاع بزرگ منجمد کند. او در طی خط داستانی تاریکترین شب از این نارنجک استفاده و تمام زندان Iron Heights را منجمد کرد.
- ایجاد «سرابهای مختلف»، آن هم با استفاده از گرمای بسیار شدیدی که مانند سرما عمل میکند.
یکی دیگر از شخصیتهای شرور دنیای دی سی به نام «مستر فریز» که او دلبسته یخ و سرما بود و دوست کاپیتان کلد محسوب میشد، به این نکته اشاره کرده که در دنیای دی سی کامیکس، لئونارد اسنارت تنها شخصیت شرور مبتنی بر یخ و سرما است که بهطور کامل با استفاده از سلاحهای خود، «صفر مطلق» را تحت کنترل میگیرد. در خط داستانی مجموعه New 52، کاپیتان کلد بهطور موقت یک سری قدرتهای ابرانسانی که در همان زمینه یخ و سرما بود، به دست آورد. مثل کاهش سرعت فلش و همچنین دیگر اشیائی که میتوانستند با سرعت بالایی حرکت کنند؛ آن هم ازطریق کند کردن فعالیتهای سطح مولکولی و با استفاده از صفر مطلق. اما مدت زیادی طول نکشید که در خط داستانی مجموعه Forever Evil این قدرتها از او گرفته شد؛ آن هم زمانیکه او توسط دث استورم، همتای فایر استورم در زمین ۳، مورد حمله قرار گرفت. به همین ترتیب کاپیتان کلد دوباره به همان سلاح یخی کلاسیک خود بازگشت و دیگر از آن استفاده میکرد.
کاپیتان کلد با اینکه هیچ تخصص و دانش فنیای در این زمینه ندارد، اما اعلام کرده که زمان زیادی را صرف تجزیه و تحلیل بخشهای مختلف سلاح سرمایی خود کرده است؛ به طوری که در صورت لزوم میتواند در طرف مدتی بالغ بر نیم ساعت، دوباره آن را از صفر بسازد، آن هم با استفاده از قطعات دزدیده شده از یک فروشگاه معمولی لوازم الکترونیکی. در طی خط داستانی مجموعه Rebirth، لئونارد اسنارت سلاح سرمایی و یخی خود را پیشرفته کرد. او حتی تا جایی پیش رفت که این سلاح را با تکنولوژیهایی که به نیروی سرعت منفی تعلق داشتند و مخصوص گروه تروریستی و علمی به نام بلک هول بود، ترکیب کرد. حال این دستگاه جدید که بلک آیس گان نام گرفته بود، میتوانست بهطور مستقیم روی ارتباطی که اسپیدسترها با نیروی سرعت دارند، تاثیر بگذارد و در آن اختلال به وجود بیاورد؛ آن هم به نحوی که درد زیادی را در اسپیدسترها به وجود میآورد. سلاح یخی جدید اسنارت به قدری قوی بود که نهتنها میتوانست به فجیعترین روش فلش را شکست دهد، بلکه از لحاظ دامنهای هم بسیار گسترده بود. او میتواند بندر و همچنین چندین بلوک شهری که در نزدیکی خودشان قرار دارد، منجمد کند.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت لئونارد اسنارت/کاپیتان کلد در آن حضور داشت:
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱
- سریال The Flash محصول سال ۲۰۱۴ تاکنون با بازی ونتورت میلر
- سریال Legends of Tomorrow محصول سال ۲۰۱۶ تاکنون با بازی ونتورت میلر
- سریال The Flash محصول سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ با بازی مایکل چمپین
- انیمیشن سریالی Challenge of the Super Friends محصول سال ۱۹۷۸ با صداپیشگی دیک رایال
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی لکس لنگ
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی استیو بلوم
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون با صداپیشگی آلن تودیک
- انیمیشن سریالی Justice League Action محصول سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸
- انیمیشن سریالی DC Super Hero Girls محصول سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ با صداپیشگی متیو مرسر
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی سی توماس هوول
- بازی Batman: The Brave and the Bold – The Videogame محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی استیو بلوم
- انیمیشن Lego DC Comics Super Heroes: The Flash محصول سال ۲۰۱۸ با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
- انیمیشن Lego DC Comics Super Heroes: Justice League – Attack of the Legion of Doom محصول سال ۲۰۱۵ با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
- انیمیشن JLA Adventures: Trapped in Time محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی کوری برتون
- انیمیشن Justice League: The Flashpoint Paradox محصول ۲۰۱۳ با صداپیشگی دنی جیکوبز
- انیمیشن Superman/Batman: Public Enemies محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی مایکل گوف
- انیمیشن Justice League: The New Frontier محصول سال ۲۰۰۸ با صداپیشگی جیمز آرنولد تیلور
دیدگاهتان را بنویسید