فصد خون غرب تهران
سئو
برزگران/a>
تبلیغات
طراحی سایت
خشکشویی
تاریخ امروزیکشنبه , ۲۵ آذر ۱۴۰۳

دنیای تکنولوژی و ظهور طبقه محروم دائمی در مقیاس جهانی

از زمان رسوایی کمبریج آنالیتیکا طی سال گذشته میلادی، بی‌شمار تحلیلگر و متخصص حوزه تکنولوژی، این بحث را مطرح کرده‌اند که شرکت‌های بزرگ تکنولوژی مانند فیسبوک باید در ازای دیتایی که از مصرف‌کنندگان به دست می‌آورند به آن‌ها پول بدهند.

برخی از رهبران پیشرو حوزه تکنولوژی با این ایده موافق هستند – همین چند روز پیش، چند گزارشگر حوزه تکنولوژی کشف کردند که مایکروسافت برنامه دارد تیمی به نام «Data Dignity» بسازد که به تحقیق در حوزه‌هایی مانند امکان خرید و فروش دیتای مصرف‌کنندگان خواهد پرداخت. قانون‌گذاران هم وارد ماجرا شده‌اند. به عنوان مثال در سطح فدرال، یک گروه دوحزبی متشکل از سناتورهای آمریکایی، لایحه‌ای را پیش‌نویس کردند که از کمپانی‌های شبکه‌های اجتماعی می‌خواهد که دیتای مصرف‌کنندگان را ارزش‌گذاری کنند.

اطلاعات شخصی ما، شرکت های بزرگ دنیای تکنولوژی را ثروتمند کرده است

این ایده‌ها و لایحه‌ها در حال حرکت در جهت درست هستند. برای سالیان متمادی، مصرف‌کنندگان از ارائه کوهی از اطلاعات شخصی خود در ازای دسترسی به وب‌ سرویس‌های به اصطلاح «رایگان» مانند ایمیل و شبکه‌های اجتماعی خوشحال بوده‌اند. اطلاعات شخصی ما به کمپانی‌هایی مانند فیسبوک، گوگل و آمازون کمک کرده تا به به ثروتمندترین شرکت‌های جهان تبدیل شوند. با این همه در حالی که بزرگ‌ترین سازمان‌های چند سال اخیر، بخش عمده ثروت خود را صرف تامین حقوق کارگران انسانی کرده‌اند، غول‌هایی که امروز تکنولوژی را به پیش می‌رانند، تنها درصد اندکی از آن ثروت را صرف کارگران می‌کنند (و ضمناً پایه‌های حقوق هم در حال کاهش است).

این کسب‌وکارها صرفاً در حال اندوختن اطلاعات مصرف‌کنندگان نیستند – بلکه ارزش اقتصادی آن اطلاعات را هم انباشت می‌کنند و در عین حال هرجا که می‌توانند، با کاهش حقوق و زدن از سر و ته هزینه‌ها، حاشیه سود خود را افزایش می‌دهند. استفاده غیر بهینه از منابع مشکلی است که باید به آن رسیدگی شود، چه از سوی رگولاتوری‌های دولتی و چه توسط خود شرکت‌های تکنولوژی. اما درحالی که دخالت دولت احتمالاً آسیب‌رسان خواهد بود (بخوانید به از بین رفتن شرکت‌های تجاری منجر می‌شود)، پاسخی کنش‌گرایانه از سوی صنعت تکنولوژی احتمالاً فرصتی منحصر به فرد در طولانی مدت به وجود آورد و در کوتاه مدت هم به شکل قابل توجهی کمتر دردناک باشد.

رفتار شکم‌پرستانه غول‌های تکنولوژی امروزی، این پتانسیل را دارد که به از بین رفتن مشاغل بی‌شمار کارگر آینده در ازای اقتصادی مبتنی بر هوش مصنوعی منجر شود. در بدترین حالت قابل تصور، این کمپانی‌ها به نابرابری درآمد در سراسر جهان دامن می‌زنند و تولد قشری همواره محروم را تسریع خواهند کرد.

غول‌های تکنولوژی تنها درصد اندکی از ثروت‌شان را صرف کارگران می‌کنند

خوشبختانه هنوز تمام امیدها از دست نرفته است. همینطور که مشاغل بیشتر و بیشتری به خاطر اتوماسیون از بین می‌روند، این کمپانی‌ها می‌توانند اطلاعات ارزشمند مصرف‌کنندگان را به اهرمی برای ساخت بازاری شامل مشاغل جدید تبدیل کنند.

در واقع، پرداخت پول به مصرف‌کنندگان در ازای اطلاعات‌شان می‌تواند گام نخست به سمت ساخت اقتصادی سالم و مبتنی بر هوش مصنوعی باشد که در آن، اتوماسیون قادر به هم‌زیستی با فرم‌های جدید از درآمدزایی و طبقه متوسطی در حال رشد باشد. این اقتصاد مبتنی بر هوش مصنوعی نوظهور، می‌تواند جریان درآمدی تازه‌ای برای کارگرانی باشد که هم به خاطر تخصص و دانش منحصربه‌فردشان و هم به خاطر اطلاعات‌شان پاداش دریافت می‌کنند (و این به هیچ‌وجه ایده جدیدی به حساب نمی‌آید).

ساخت یک اقتصاد دیجیتالی پایدار

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که پیشرفت سریع هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های اتوماسیون، سیستم‌های اقتصادی جهانی را تهدید به ایجاد تغییرات رادیکالی می‌کنند و احتمالاً در این پروسه، میلیون‌ها شغل را از بین خواهند برد. این تکنولوژی‌ها، سطحی از بهینگی را ارائه می‌دهند که می‌تواند به راحتی بسیاری از کارهای فیزیکی و همینطور بسیاری از مشاغل یقه سفید را از بین ببرد.

برای غول‌های تکنولوژی، نابودی کارگران انسانی یک مزیت است

در نتیجه این اتفاق، یک‌سری فرصت جدید به وجود می‌آید اما این فرصت‌ها احتمالاً برای جبران مشاغل آن ۴۰ درصد کارگری که طی ۱۵ سال آتی تحت تاثیر قرار می‌گیرند کافی نباشد. این می‌تواند به بیکاری میلیون‌ها کارگر منجر شود که مجبور به اتکا به درآمد پایه یکسانی در سراسر جهان یا شکلی از کمک دولتی خواهند بود.

تمام این‌ها شتاب‌گرفته از سوی کمپانی‌های پیشرو در حوزه تکنولوژی است؛ شرکت‌هایی که معمولاً دست به بزرگ‌ترین ابداعات در زمینه هوش مصنوعی و اتوماسیون می‌زنند. برای این غول‌ها، نابودی کارگران انسانی، یک «باگ» در پروسه تجاری اتوماتیک و در حال رشدشان نیست، بلکه یک مزیت است.

مقاله‌ای از سوی نیویورک تایمز در ماه مارس ۲۰۱۸ منتشر شد که می‌گوید تجارت‌هایی مانند گوگل و فیسبوک تنها ۵ الی ۱۵ درصد از درآمد خود را صرف حقوق کارگران می‌کنند. برای بازیکنان سنتی‌تر مانند والمارت، این سهم به ۸۰ درصد نزدیک‌تر است. اقتصاد مبتنی بر هوش مصنوعی در حال سرعت بخشیدن به نابرابری درآمدی است و درحالی که تنها چند آلترناتیو برای سیستم کاپیتالیسم سرراست همیشگی وجود دارد، وقوع یک انقلاب اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

بازار دیتا اکنون در دوران طفولیت به سر می‌برد، بنابراین حالا که شبکه‌های اجتماعی امروزی در بیشترین حالت از هر کاربر چند دلار کسب می‌کنند و تجارت‌های امروزی فاصله زیادی با اتوماسیون کامل نیروی کاری دارند، همه‌چیز همچون مشکلی فوری به نظر نمی‌رسد. با این همه در طولانی مدت، پرداخت هزینه در ازای اطلاعات مصرف‌کنندگان می‌تواند به معنای تفاوت میان آینده‌ اقتصادی پایدار و پادآرمان‌شهری تکنولوژیک باشد که در آن میلیون‌ها نفر فرصت‌های شغلی واقعی را از دست می‌دهند.

کمپانی‌ها با ساخت بردگی دیجیتالی، خود را ثروتمند کرده‌اند

رهبران حوزه هوش مصنوعی و اتوماسیون با الزمی اخلاقی روبه‌رو هستند که راه‌هایی برای وارد کردن افراد بیشتر به درون اقتصاد دیجیتالی بیابند. صنعت ما باید از ایفای نقش به جای بارون‌های دنیای مدرن فاصله گرفته و پلتفرم‌های مبتنی بر مسئولیت‌پذیری اجتماعی بسازند که به مردم در ازای دیتایشان، تخصص‌شان و مهارت‌هایشان پاداش می‌دهد.

دیتا منبع است و تولید دیتا، کاری که با آن منبع انجام می‌شود. درحالی که کمپانی‌های تکنولوژی امروز بخش اعظمی از ارزش خود را مدیون چیزی هستند که اساساً کار بی‌درآمد به حساب می‌آید، این کمپانی‌ها با ساخت فرمی دیجیتالی از بردگی، خود را ثروت‌مند کرده‌اند. اعطای پاداش در ازای دیتا موضوعی فراتر از مبارزه با نابرابری درآمدی یا حتی صرفاً انجام کار درست است. موضوع درباره جلوگیری از آسیب اقتصادی ناشی از رویکرد بی‌رحمانه‌ی «برنده، همه‌چیز را برای خود برمی‌دارد» در قبال اطلاعات مصرف‌کنندگان است. سیستم‌های مبتنی بر وفاداری که به مردم در ازای دیتایی که اتوماسیون را به پیش می‌برد هزینه می‌پردازند، سیستم‌هایی شبیه به خیریه نیستند. بلکه این رویکرد برای جواب دادن کل سیستم ضروری است.

تخصیص بهینه منابع

درحالی که به این موضوع فکر می‌کنیم، مفید است که به مقاله سال ۱۹۶۰ رونالد اچ. کاس، اقتصاددان بریتانیایی برنده جایزه نوبل برگردیم؛ مقاله‌ای به نام مشکل هزینه اجتماعی. در این نوشته، کاس تاکید می‌کند که «مشکل اقتصادی در تمام مواردی که تاثیری منفی به وجود آمده، چگونگی رسیدن به بیشینه ارزش تولید است».

به بیان دیگر، هنگامی که در سناریوهای اقتصادی با شرایطی مواجه می‌شویم که یک طرف در حال آسیب رساندن به طرف دیگر است، تنها راه برای بهسازی آن تاثیرات منفی، «تخصیص بهینه منابع» خواهد بود که ارزش تولید را به بیشترین مقدار می‌رساند و شکل‌گیری سازوکار اقتصادی سالم برای همه را تضمین می‌کند. با ساخت سیستمی که در آن «شغلِ» تولید دیتای مصرف‌کنندگان کاملاً بدون پاداش باقی می‌ماند، صنعت ما نه‌تنها در دستیابی به بیشترین ارزش تولید شکست می‌خورد، بلکه ما به شکلی عامدانه در حال تقلیل آن نیز خواهیم بود.

موفقیت درازمدت شرکت های بزرگ به پرداخت هزینه در برابر اطلاعات وابسته است

اگر کمپانی‌هایی مانند گوگل و فیسبوک واقعاً روی حصول اطمینان از موفقیت طولانی مدت خود متمرکز باشند، خود را به پرداخت هزینه در برابر اطلاعات مصرف‌کنندگان مجاب خواهند کرد تا از ظهور یک قشر محروم جهانی جلوگیری کنند. هرچه باشد، گوگل و فیسبوک می‌خواهند در جهانی زندگی کنند که در آن میلیاردها نفر، زمان و منابع لازم را برای استفاده از محصولات‌شان دارند، در میان تبلیغات‌شان می‌چرخند و گاهی هم خرید می‌کنند. به همین شکل، اپل می‌خواهد در جهانی زندگی کند که میلیون‌ها نفر کماکان قادر به خرید ورژن بعدی و اندک متفاوت آیفون به صورت یک سال در میان باشند.

با این همه، این رهبران صنعت تکنولوژی به شکلی فعالانه در حال ساخت آینده‌ای هستند که در آن بخش اعظمی از قشر مصرف‌کننده فعلی به صورت دائمی کم‌کار یا بیکار خواهد شد – جای خود را به سیستم‌های هوش مصنوعی و اتوماسیون داده‌اند- و ملزم به بردگی برای تولید دیتا شده‌اند.

برای کمپانی‌های مدرنی که با تکنولوژی و اطلاعات کاربران سر و کله می‌زنند، مسئولیت اجتماعی واقعی، به معنای کار خودآگاهانه روی ساخت و حفظ سیستمی اقتصادی است که به تمام مشارکت‌کنندگان پاداش می‌دهد، نه صرفاً چند آدم خوش‌شانسِ بالانشین. پرداخت هزینه به مصرف‌کنندگان در ازای دیتایشان می‌تواند نقشی حیاتی در کمک به شکل‌گیری اقتصادی مبتنی بر هوش مصنوعی، منصفانه و پایدار ایفا کند – اقتصادی که آنقدر غنی است که می‌تواند قشری چشمگیر از مصرف‌کنندگان را برای چندین نسل حمایت مالی کند.

منبع:

VentureBeat

اشتراک‌گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *