در یک نمایشگاه نقاشی، بالزاک مقابل تابلویی قرار میگیرد که دشتی را نشان میدهد که خانه کوچکی را درمیان گرفته از دودکش خانه دود بلند شده دراین خانه زندگی جریان دارد بالزاک از نقاش سؤال میکند
چندنفر در این خانه زندگی میکنند؟
خوب، شاید یک خانوار
چند بچه دارند؟
نقاش فکر میکند وبعد میگوید
سه
چند سالهاند؟
شایدهشت، ده ودوازده سال
این سؤال و جوابها مدتی ادامه پیدا میکند تازمانی که نقاشِ کلافه میگوید
آقای بالزاک این خانه کوچکی در پسزمینه نقاشی است مهم نیست چندنفر در آن زندگی میکنند من که به همه جزئیات فکرنکردهام
بالزاک همدردی میکند
میدانم که به این چیزها اهمیتی نمیدهی روشن است که نمیدانی چندکودک دراین خانه زندگی میکند وچند خروس درحیاط جلویی میپلکند و مادر برای ناهار چه پخته است و آیا پدر میتواند جهیزیهای برای دخترش جورکند یا نه این رامیدانم چون دودی که از دودکش بیرون میآید برایم باورپذیر نیست برایم واقعی نیست اگر این جزئیات را میدانستی، دود بهتری میکشیدی و نقاشی بهتر میشد
از کتاب «سر کلاس با کیارستمی» نوشته پال کرونین
شعرومتن
دیدگاهتان را بنویسید